زبان آلمانی
20 اصطلاح خنده داری که آلمانیها استفاده میکنند
آلمانیها از اصطلاحات و عبارات استعارهای زیادی در گفتارهای خود استفاده میکنند که بعضی از آنها بامزه و خندهدار هستند. شما میتوانید در این مقاله جامعترین راهنمای زبان آلمانی را مطالعه کنید و نکات جالب این زبان را مطالعه نمایید. ما در زیر 20 عبارت بامزه در زبان آلمانی را برای شما گردآوری کردهایم که در مکالمات روزمره زیاد استفاده میشود.
1. آلمانیها «خالی نمیبندن»، بلکه «خرس بهت میبندن».
Jemandem einen Bären aufbinden.
2. آلمانیها به شما نمیگویند که «بزن به چاک»، در عوض میگویند «کلیسا رو ترک کن».
Die Kirche im Dorf lassen.
3. در آلمان، به فرد «خوش شانس» میگویند که «تو خوک داری».
Schwein haben.
4. آلمانیها نمیگویند «در نا کجا آباد»، به جای آن میگویند «در کو/ن دنیا».
Am Arsch der Welt.
5. آلمانیها «با کله زمین نمیخورن»، بلکه «با سلام و صلوات (درام و ترومپت) میان پایین».
Mit Pauken und Trompeten untergehen.
6. آلمانیها بر نقطه ضعف خود غلبه نمیکنند، بلکه بر «سگ و خوک درونی» خودشان پیروز میشوند.
nnerer Schweinehund.
7. وقتی یک آلمانی «سر بزنگاه دلهره ورش میدارد»، میگویند که «از در بسته ترسیده» است.
Torschlusspanik haben.
8. آلمانیها به شما نمیگویند که به حرف شما اهمیتی نمیدهند. اما به شما میگویند که حرف شما از نظر آنها «سوسیسی» بیش نیست.
Das ist mir Wurst.
9. آلمانیها نمیگویند که شما «دیوانه هستید»، بلکه میگویند که «پرنده دارید».
Du hast einen Vogel.
10. آلمانیها از خود بیخود نمیشوند، بلکه مثل «یک سوسیس خشمگین» رفتار میکنند.
Die beleidigte Leberwurst spielen.
11. آلمانیها نمیگویند «دیوار به دیوار»، بلکه میگویند «اندازهی پرش یک گربه».
Ein Katzensprung.
12. آلمانیها نمیگویند که «چیزی را نفهمیدند»، بلکه میگویند «من فقط فهمیدم ایستگاه اتوبوس کجاست».
Ich verstehe nur Bahnhof.
13. آلمانیها «کله خر بازی» در نمیاورند، بلکه «خودشون رو شبیه میمون» میکنند.
Sich zum Affen machen.
14. آلمانیها به شما نمیگویند که «سیر شدن»، بلکه میگویند «دماغشان پر شده» است.
Ich habe die Nase voll.
15. زمانی که آلمانیها حرف شما را باور نمیکنند، میگویند که «میتونی همینو به مادربزرگت بگی».
Das kannst du deiner Oma erzählen.
16. آلمانیها نمیگویند «گ/ه خوردی»، میگویند «میتونی بری تو ک/ونم».
Du kannst mir den Buckel runterrutschen.
17. آلمانیها درخواست «سرویس ویژه» را نمیدهند، بلکه میگویند که «یک سوسیس اضافه میخواهیم».
Seinen Senf dazugeben.
18. آلمانیها نمیگویند «نابرده رنج گنج میسر نمیشود»، بلکه میگویند «فقط سر سختا میتونن برن تو باغ».
Nur die Harten kommen in den Garten.
20. وقتی آلمانیها در موقعیت قرار میگیرند که چیزی که رخ داده است را باور نمیکنند، می گویند «فکر میکنم خوکم داره سوت میکشه» (!Ich glaub’ mein Schwein pfeift)، یا «فکر کنم اسب بهم جفتک انداخته» (!Ich glaub’ mich tritt ein Pferd) و یا «فکر کنم گوزن (moose) ماچم کرده» (!Ich glaub’ mich küsst ein Elch).