خواندن به انگلیسی

متن‌های کوتاه انگلیسی همراه با فایل صوتی – بخش اول

برای یادگیری زبان انگلیسی، برای افراد مبتدی، می‌توانید از اپلیکیشن‌های رایگان یادگیری انگلیسی استفاده کنید. در کنار اپلیکیشن‌ها، می‌توانید برای تکمیل و تعمیق مهارت‌های زبان انگلیسی از پادکست‌های رایگان زبان انگلیسی استفاده کنید. این پادکست‌ها را می‌توانید در گوشی همراه خود داشته باشید و همیشه به آنها گوش دهید. دیدن فیلم‌ها و شوهای سینمایی به زبان انگلیسی از جمله موارد دیگر برای تمرین و تقویت انگلیسی است.  داستان انگلیسی متن کوتاه انگلیسی

فریدلینگو مجموعه بزرگی از متون کوتاه انگلیسی را برای شما مهیا کرده است که با خواندن و مطالعه‌ی آنها می‌توانید مهارت‌های درک مطلب، دایره واژگان و ساختار انگلیسی خود را تقویت کنید و ارتقا دهید. تمامی این متن‌ها ترجمه شده‌اند و توصیه‌ی ما این است که در ابتدا متن را بدون نگاه به ترجمه بخوانید. سپس اگر مشکلی در فهم متن داشتید، از ترجمه کمک بگیرید. همچنین می‌توانید نسخه‌ی pdf متن‌ها را دانلود کنید و پرینت بگیرید تا راحت‌تر بتوانید روی آنها کار کنید. این مجموعه را می‌توانید در این لینک پیدا کنید.

در مجموعه‌ی زیر شما می‌توانید متن‌های کوتاه مطالعه و فایل‌های صوتی آن را گوش کنید. یادگیری زبان از طریق خواندن متن‌های کوتاه به شدت توصیه می‌شود. این مجموعه در چهار بخش تنظیم شده است.

بخش اول داستان انگلیسی متن کوتاه انگلیسی

بخش دوم

بخش سوم

بخش چهارم داستان انگلیسی متن کوتاه انگلیسی


1. Morning

He wakes up. He sees the sun rise. He brushes his teeth.His teeth are white. He puts on his clothes. His shirt is blue.His shoes are yellow. His pants are brown. He goes downstairs. He gets a bowl. He pours milk and cereal. He eats. He gets the newspaper. He reads.

1. صبح

از خواب بر می خیزد. او طلوع خورشید را می‌بیند. او دندان‌هایش را مسواک می‌زند. دندان هایش سفید هستند. او لباس‌هایش را می‌پوشد. پیراهن او آبی است. کفش‌های او زرد است. شلوار او قهوه‌ای است. او به طبقه پایین می‌رود. او یک کاسه بر می‌دارد. او شیر و سریال را در آن می‌ریزد. او می‌خورد. او روزنامه را بر می‌دارد. او می‌خواند.

2. First day of school

He goes to class. There is an empty seat in front. He sits in the seat. He looks around. There are different people. He says “hi” to the girl next to him. She smiles. The teacher comes in. She closes the door. Everyone is silent. The first day of school begins.

2. اولین روز مدرسه

او به کلاس می رود یک صندلی خالی در جلو وجود دارد. او در صندلی می‌نشیند. او اطراف را نگاه می‌کند. افراد مختلفی وجود دارند. او به دختر کناری‌اش سلام می‌کند. او لبخند میزند. معلم داخل می‌آید. او درب را می‌بندد. همه ساکت هستند. روز اول مدرسه شروع می‌شود.

3. Water on the floor

She is thirsty. She gets a glass of water. She begins to walk. She drops the glass. There is water on the floor. The puddle is big. She gets a mop. She wipes the water off. The floor is clean. She gets another glass of water. She drinks it.She is happy. داستان انگلیسی متن کوتاه انگلیسی

3. آب روی زمین

او تشنه است. او یک لیوان آب می‌گیرد. او شروع به راه رفتن می‌کند. او لیوان را می‌اندازد. آب روی زمین است. گودال بزرگ است. یک دستمال بزرگ می‌آورد. آب را پاک می‌کند. کف اتاق تمیز است. او یک لیوان آب دیگر می‌گیرد. آن را می نوشند. او خوشحال است.

4. Babysitting

Casey wants a new car. She needs money. She decides to babysit. She takes care of the child. She feeds him lunch.She reads him a story. The story is funny. The child laughs. Casey likes him. The child’s mom comes home. The child kisses Casey. Casey leaves. She will babysit him again.

4. پرستار بچه

کیسی یک ماشین جدید می خواهد. او به پول نیاز دارد. تصمیم می‌گیرد پرستار بچه شود. او از بچه مراقبت می‌کند. به بچه نهار می‌دهد. برای بچه داستان می‌خواند. داستان بامزه است. بچه می‌خندد. کیسی از او خوشش می‌آید. مادر بچه به خانه می‌آید. بچه کیسی را می‌بوسد. کیسی آنجا را ترک می‌کند. او دوباره پرستاری او را خواهد کرد.

5. A doctor

Sam is a doctor. He takes care of people. He smiles at them. He gives them medicine. He gives stickers to the younger patients. The younger patients like him. They see him when they are sick. He makes them feel better. This makes him happy. He loves his job. He goes home proud.

5. یک دکتر

سام یک دکتر است. او از مردم مراقبت می‌کند. او به آنها لبخند می‌زند. به آنها دارو می‌دهد. به مریضهای کوچولو استیکر می‌دهد. مریض‌های کوچولو از او خوششان می‌آید. آنها وقتی مریض می‌شوند دکتر را می‌بینند. دکتر کاری می‌کند که آنها حال بهتری داشته باشند. این کار او را خوشحال می‌کند. او شغلش را دوست دارد. او با افتخار به خانه می‌رود.

6. Twins

Jill and Jodi are twins. They look the same. But they act differently. Jill likes sports. She is good at basketball and golf. She is also loud. She talks all day. Jodi likes reading. She can read 300 pages a day. She is also quiet. She does not like to talk. Jill and Jodi still love each other.

6. دوقلوها

جیل و جودی دوقلو هستند. آنها شبیه بهم هستند. اما در واقع متفاوت هستند. جیل علاقمند به ورزش است. او در بسکتبال و گلف وارد است. او همچنین صدای بلندی دارد. کل روز را صحبت می‌کند. جودی علاقمند به خواندن است. او هر روز 300 صفحه می‌خواند. او نیز ساکت است. از صحبت کردن خوشش نمی‌آید. جیل و جودی همدیگر را دوست دارند.

7. Reading

The book is in the library. Jodi goes to the library. She wants to borrow it. She uses her card to check it out. She takes the book back home. She sits on the couch. She reads the first page. It is good. She reads twenty more pages. It is not that good anymore. Jodi returns the book.

7. خواندن

کتاب در کتابخانه است. جودی به کتابخانه می‌رود. او می‌خواهد کتاب را به امانت بگیرد. او از کارتش برای ورود استفاده می‌کند. کتاب را به خانه می‌برد. روی مبل می‌نشیند. اولین صفحه را می‌خواند. کتاب خوبی است. بیست صفحه بیشتر می‌خواند. دیگر چندان خوب نیست. جودی کتاب را بر می‌گرداند.

8. Ruined by the rain

Brenda wants to have a picnic. She gets a basket. She puts sandwiches in the basket. The sandwiches are healthy.They are also tasty. She drives to the park. She lays out a blanket. She hears a sound. It is raining. She folds the blanket back. She puts the food in the basket.

8. خراب شده توسط باران

برندا می‌خواهد به پیک نیک برود. سبد را بر می‌دارد. ساندویچ‌ها را در سبد می‌گذارد. ساندویچ‌ها سالم هستند. خوشمزه هستند. به پارک می‌رود. یک پتو می‌اندازد. او صدایی را می‌شنود. باران در حال باریدن است. پتو را جمع می‌کند. غذا را در سبد می‌گذارد.

9. Banana nut muffin

Mary goes to the store. The store is very big. The store sells bakery goods. Mary sees a carrot cake. She does notlike carrots. She sees a banana nut muffin. It looks good. It costs two dollars. She buys it. She takes the wrapper off. She takes a big bite. It is crunchy on the outside. It is soft on the inside. داستان انگلیسی متن کوتاه انگلیسی

9. مافین موز

مری به مغازه می‌رود. مغازه بسیار بزرگ است. در مغازه انواع نان وجود دارد. او یک کیک هویج را می‌بیند. از هویج خوشش نمی‌آید. یک مافین موز بر می‌دارد. خوشمزه است. دو دلار قیمت دارد. آن را می‌خرد. کاغذش را جدا می‌کند. یک گاز بزرگ می‌گیرد. بیرونش ترد است. درون نرم است.

10. The park

Linda loves the park. There is so much to do. First, she looks at the sky. One cloud looks like a dog. Another cloud looks like a sheep. Later, she feeds the ducks. They are hungry. Linda throws bread crumbs. The ducks enjoy the food. Finally, Linda watches the sun go down. It is beautiful.

10. پارک

لیندا عاشق پارک است. کارهای زیاید برای انجام دادن وجود دارد. اول، به آسمان نگاه می‌کند. یکی از ابرها شبیه به سگ است. یک ابر دیگر شبیه به گوسفند است. به غازها غذا می‌دهد. آنها گرسنه هستند. لیندا خرده نان برایشان پرت می‌کند. غازها از غذا لذت می‌برند. دست آخر، لیندا غروب خورشید را نگاه می‌کند. زیباست.

11. A New Vision

Sandra cannot see. A bird looks like a pillow. A pillow looks like a marshmallow. A marshmallow looks like a tree. A tree looks like a bee. Sandra goes to a doctor. The doctor gives her glasses. She puts them on. She can see the doctor. His eyes are blue. Everything is clear.

11. یک دید جدید

ساندرا نمی‌تواند ببیند. یک پرنده شبیه به بالش به نظر می‌رسد. یک بالش شبیه به مارشملو است. مارشملو شبیه به درخت است. درخت شبیه به زنبور است. ساندرا به دکتر می‌رود. دکتر به او عینک می‌دهد. عینک را به چشم می‌زند. می‌تواند دکتر را ببیند. چشمهایش آبی هستند. همه چیز واضح است.

12. Fruit Shop

Carol walks to the store. The store sells fruits. The fruits are colorful. Strawberries and apples are red. Tangerines and pumpkins are orange. Lemons are yellow. Limes are green. Blueberries are blue. Grapes and plums are purple. Carol’s favorite color is purple. She buys a plum. She leaves the store. She bites the plum. It is tasty.

12. مغازه میوه فروشی

کارول به مغازه می‌رود. مغازه میوه می‌فروشد. میوه‌ها رنگی هستند. توت فرنگی‌ها و سیب‌ها قرمز هستند. نارنگی‌ها و کدو تنبل‌ها نارنجی هستند. لیمو‌ها زرد هستند. لیموترش‌ها سبز هستند. بلوبری‌ها آبی هستند. انگورها و آلو‌ها بنفش هستند. رنگ مورد علاقه‌ی کارول بنفش است. او آلو می‌خرد. مغازه را ترک می‌کند. آلو را گاز می‌زند. خوشمزه است.

13. Special Cereal

He wakes up early. He is tired. He needs breakfast.Breakfast will give him energy. He goes to the kitchen. He pours milk into the bowl. He sees the wheat cereal box.Wheat cereal is healthy. He opens the box. There is a toy inside. It is a small car. داستان انگلیسی متن کوتاه انگلیسی

13. سریال ویژه

او صبح زود بیدار می‌شود. خسته است. به صبحانه نیاز دارد. صبحانه به او انرژی می‌دهد. او به آشپزخانه می‌رود. شیر را در ظرف می‌ریزد. او جعبه‌ی سریال گندم را می‌بیند. سریال گندم سالم است. یک اسباب بازی درونش قرار دارد. یک ماشین کوچک.

14. A New Shirt

She goes to the mall. There are many stores at the mall.She sees a clothing store. She goes inside. There are many different shirts. Some shirts have flowers. Other shirts have stripes. She gets a flowered shirt. It is pink and white. She tries it on. She looks in the mirror. The shirt looks great.

15. یک پیراهن جدید

او به مجتمع تجاری می‌رود. مغازه‌های زیادی در مال وجود دارند. او یک مغازه‌ی لباسفروشی می‌بیند. او به داخل می‌رود. پیراهن‌های زیادی وجود دارند. بعضی از پیراهن‌ها گل دارند. دیگر پیراهن‌ها راه راه هستند. او یک پیراهن گل گلی انتخاب می‌کند. رنگ پیراهن صورتی و سفید است. پیراهن را امتحان می‌کند. در آینه نگاه می‌کند. پیراهن عالی به نظر می‌رسد.

15. Picking a Color for the House

His house is white. White is too boring. He goes to the paint store. He looks at the different colors. He sees the red bucket. Red is too daring. He sees the blue bucket. Blue istoo sad. He sees the yellow bucket. Yellow is too bright. He sees the green bucket. Green is perfect.

15. انتخاب رنگ برای خانه

خانه‌ی او سفید است. سفید بسیار خسته کننده است. او به مغازه‌ی رنگ فروشی می‌رود. به رنگ‌های متفاوت نگاه می‌کند. سطل قرمز را می‌بیند. قرمز خیلی تو چشم است. سطل آبی را می‌بیند. آبی نیز خیلی غمگین است. او سطلح زرد را می‌بیند. زرد خیلی روشن است. سطح سبز را می‌بیند. سبز عالی است.

16. The Beach Is Fun داستان انگلیسی متن کوتاه انگلیسی

The beach is fun! Some people swim in the water. They see who is the fastest. The winner gets a surfboard. Some people lie down on the sand. They want to relax. The kids make sandcastles. They try to make the castles big and tall. Later, the water washes the sandcastles away. The kids make new ones.

16. ساحل خوش می‌گذرد

ساحل خوش می‌گذرد! بعضی افراد در آب شنا می‌کنند. آنها با هم رقابت می‌کنند تا ببینند کی سریعتر است. برنده یک سورف برد جایزه می‌برد. بعضی افراد روی شن دراز کشیده‌اند. آنها می‌خواهند ریلکس کنند. بچه‌ها قلعه‌های شنی درست می‌کنند. آنها سعی می‌کنند قلعه را بزرگ و بلند درست کنند. بعدا، اب قلعه‌های شنی را می‌شورد. بچه‌ها قلعه‌های جدید می‌سازند.

17. A Beautiful Garden داستان انگلیسی متن کوتاه انگلیسی

The garden is beautiful. The garden is big. There are many flowers. There are pink flowers. There are purple flowers. There are small flowers. There are big flowers. The gardener plants more flowers. There is also a fountain. Kids sit next to it. Kids throw coins into it. Their parents smile.

17. یک باغ زیبا

باغ زیبا است. باغ بزرگ است. گلهای زیادی وجود دارند. گلهای صورتی آنجا وجود دارند. گلهای بنفش هستند. گلهای کوچک هستند. گلهای بزرگ هستند. باغبان گلهای بیشتری می‌کارد. همچنین یک چشمه وجود دارد. بچه‌ها کنارش می‌نشینند. بچه‌ها درونش سکه پرت می‌کنند. والدینشان لبخند می‌زنند.

18. She Shoots, She Scores

She plays basketball. The game is intense. She stares at her teammate. Her teammate passes the ball to her. She runs to her team’s side of the court. She dunks the ball in the basket. Her team is happy. They hug her. They shout her name. The people in the bleachers shout, “Hooray!”

18. او شوت می‌کند، گل می‌زند.

او بسکتبال بازی می‌کند. بازی پر تنش است. او به هم تیمی‌اش نگاه می‌کند. هم تیمی‌اش توپ را به سمت او پاس می‌دهد. او به سمت دوستش می‌دود. توپ را در تور می‌اندازد. تیم او خوشحال است. آنها او را بغل می‌کنند. اسمش را فریاد می‌زنند. مردم فریاد می‌زنند «هورااا».

19. Celebrating the Win

Her basketball team won a big game. They want to celebrate. They have to buy some things. They split the work. Patricia goes to the bakery shop. She orders a cake shaped like a basketball. Linda gets the decorations. She buys bottles of bubbles and water balloons. All the team members meet at Mary’s house. They celebrate.

19. جشن پیروزی

تیم بسکتبال او یک بازی بزرگ را برنده شد. آنها می‌خواهند جشن بگیرند. آنها باید چیزهایی را خرید کنند. آنها کار را تقسیم می‌کنند. پاتریشیا به مغازه نانوایی می‌رود. او یک کیک شبیه به توپ بسکتبال را سفارش می‌دهد. لیندا دکوراسیون را می‌آورد. او یک بطری حباب و بالون‌های آبی را می‌خرد. تمامی اعضای تیم در خانه مری یکدیگر را ملاقات می‌کنند. آنها جشن می‌گیرند.

20. The Race داستان انگلیسی متن کوتاه انگلیسی

She stands at the starting line. She wishes her competitors good luck. They are racing to see who is the fastest. She is nervous. Her hands are already sweating.The whistle goes off. She starts to run. She starts slowly for a few minutes. Later, she speeds up. Her competitors are slow. They are tired. She reaches the finish line. She wins.

20. مسابقه

او در خط شروع ایستاده است. او برای رقیبانش آرزوی موفقیت می‌کند. آنها در حال مسابقه هستند تا ببینند کی سریعتر است. او مضطرب است. سوت زده می‌شود. شروع به دویدن می‌کند. برای چند دقیقه آرام می‌دود. بعدا، سرعتش را زیاد می‌کند. رقیبانش سرعتشان کم است. آنها خسته هستند. او به خط پایان می‌رسد. او برنده می‌شود.

21. Substitute Teacher

Ms. Smith is a great teacher. She makes math look easy.She also teaches her students how to be great people. Ms. Smith feels sick one day. Another teacher substitutes. Mr. Johnson teaches the class instead. Mr. Johnson is a bad teacher. He makes math confusing. He also yells at the students a lot. The students want Ms. Smith back.

21. معلم جایگزین

خانم اسمیت یک معلم بسیار خوب است. او ریاضی را بسیار ساده تدریس می‌کند. او همچنین به دانش آموزانش یاد می‌دهد چگونه آدمهای موفقی باشند. خانم اسمیت یک روز مریض می‌شود. یک معلم جایگزین او می‌شود. آقای جانسون به جای او در کلاس تدریس می‌کند. آقای جانسون معلم بدی است. او ریاضی را پیچیده می‌کند. او همچنین زیاد سر دانش آموزان داد می‌زند. دانش آموزان می‌خواهند خانم اسمیت برگردد.

22. Sticker Collection

He likes to collect stickers. He likes the way they feel and look. He has over 500. He has animal stickers. They are shiny and big. He has fruit-shaped stickers. They smell good. He even has stickers of bugs! They almost look real. He shows his sticker collection to everyone.

22. کلکسیون استیکر

او عاشق جمع کردن استیکر است. او حالت و شکل آنها را دوست دارد. بیشتر از 500 استیکر دارد. استیکر حیوانات دارد. آنها بزرق و براق هستند. او استیکرهایی میوه شکل دارد. آنها بوی خوبی دارند. او حتی استیکر حشرات هم دارد! آنها تقریبا خیلی واقعی به نظر می‌رسند. او کلکسیون استیکرش را به همه نشان می‌دهد.

23. Getting Ready for the Road Trip

Her family is going to another state. It is far away. It will take them 48 hours to get there. They have to prepare. Her mom brings a map so that she knows where to go. Her dad buys sandwiches and bottles of water. She brings a camera. Now, they can remember this moment forever.

23. آماده شدن برای مسافرت جاده‌ای

خانواده‌ی او در حال رفتن به یک ایالت دیگر هستند. بسیار دور است. رفتن به آنجا 48 ساعت طول می‌کشد. آنها باید آماده شوند. مادرش به او نقشه می‌دهد تا بداند کجا باید برود. پدرش ساندویچ و بطریق آب برای او می‌خرد. او دوربین را می‌آورد. حالا، آنها این لحظه را برای همیشه به خاطر دارند.

24. Calling Her Brother

Karen lives in California. Her brother lives in Ohio. They miss each other. They only see each other once a year.Karen calls him every day. She talks about their parents.She also tells him about her day at school. He tells her about his day at college. They never want to say goodbye to each other.

24. زنگ زدن به برادرش

کارن در کالیفرنیا زندگی می‌کند. برادرش در اوهایو زندگی می‌کند. آنها دلشان برای همدیگر تنگ شده است. انها همدیگر را سالی یکبار می‌بینند. کارن هر روز به او زنگ می‌زند. او درباره والدینشان صحبت می‌کند. او همچنین به او درباره روزش در مدرسه حرف می‌زند. برادرش هم درباره روزش در دانشگاه صحبت می‌کند. آنها هیچوقت نمی‌خواهند به همدیگر خداحافظی بگویند.

25. Biking with Grandma

Lisa and her grandma go to the beach. They ride their bikes. Grandma still rides like a young girl. She is very fast.Lisa is slow, but she is willing to practice. The two ride their bikes for four hours. They decide to relax. Lisa gives her grandma a hug.

25. دوچرخه سواری با مادربزرگ

لیزا و مادربزرگش به ساحل می‌روند. آنها دوچرخه‌هایشان را می‌رانند. مادربزرگش هنوز مثل یک دختر جوان دوچرخه سواری می‌کند. او خیلی سریع است. لیزا آرام است اما دوست دارد تمرین کند. هر دو برای چهار ساعت دوچرخه سواری می‌کنند. آنها تصمیم به ریلکس کردن می‌گیرند. لیزا مادربزرگش را بغل می‌کند.

برچسب ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
بستن