خواندن به آلمانی
متن کوتاه آلمانی – خانوادهی من – سطح A2

یکی از راههای یادگیری زبان آلمانی، خواندن متون کوتاه است. شما با خواندن یک متن، موارد متنوعی را یاد میگیرید؛ بزرگ شدن دایره لغات، ساختارهای زبانی، گرامر، اصطلاحات و عبارات و شیوهی صحیح به کار رفتن کلمات در جملهها از جمله مواردی هستند که با خواندن متن به دست میآید. سعی کنید در ابتدا متن را بدون نگاه کردن به ترجمه بخوانید و اگر کلمهای را نمیدانید تلاش کنید که معنی آن را با توجه به متن پیدا کنید. سپس در آخر ترجمه را ببینید و درک خود از مطلب را با ترجمه به قیاس بگذارید.
آلمانی را میتوان به شیوههای متعددی یاد گرفت. استفاده از اپلیکیشنهای گوناگون که میتوان آنها را روی گوشی نصب کرد، گوش دادن به پادکستهای مختلف، وب سایتهای آموزشی و فیلمها و شوهای تلویزیونی و سینمایی از جمله مواردی هستند که به کمک شما میآیند. فریدلینگو کار را برای شما راحت کرده است و اینجا ما تمامی منابع را در اختیار شما قرار دادهایم. برای خواندن کل متنهای آلمانی در سطوح مختلف، میتوانید به این صفحه مراجعه کنید.
Meine Familie
Ich habe sehr viele Verwandte, die ich auch fast alle kenne. Meine Familie ist groß, weil meine Eltern beide viele Geschwister haben. Meine Mutter hat vier Schwestern. Sie ist die jüngste. Die Kinder meiner Tanten sind meine Cousinen und Cousins. Sie leben nicht alle in meiner Umgebung, manche wohnen sehr weit entfernt. Aber zu Familienfeiern kommen meistens alle angereist.
Auch mein Vater hat nicht nur einen Bruder oder eine Schwester, sondern insgesamt 4 Geschwister. Mein ältester Onkel ist aber schon gestorben. Er ist auch der einzige, der keine Kinder hatte.
Ich habe auch von der Seite meines Vaters viele Cousins und Cousinen. Aber meine liebste Cousine ist die Tochter meiner ältesten Tante, der Schwester meiner Mutter.
Ich mag alle Kinder meiner Onkel und Tanten, ob Söhne oder Töchter. Wir verstehen uns sehr gut, auch wenn wir sehr unterschiedlich sind. Meine Onkel und Tanten kümmern sich sehr um die anderen in der Familie. Auch um mich und meine Geschwister als ihre Nichten und Neffen. Ich habe eine Schwester und einen Bruder. Ich bin die mittlere.
Meine Großeltern sind nicht mehr alle am Leben. Meine Großmutter ist schon 90 Jahre alt. Ihr Ehemann, also mein Großvater, ist vor zwei Jahren gestorben. Er war schon 93. Sie haben sehr viele Enkel und Enkelinnen.
ترجمه
پدرم فقط یک خواهر و برادر نداره، بلکه فامیلهاش چهار نفرن. عمومی بزرگم مدتیست که مرده. همان عمویی که هیچ بچهای نداشت.
همچنین پسر/دختر عمه/عموهای زیادی از طرف پدری دارم. اما عزیزترین دختر خالهام، دختر خالهی بزرگترین خالهام است، از طرف مادری.
همه بچههای عمو/داییها و خاله/عمههام رو دوست دارم، چه دختر چه پسر. ما همدیگه رو خیلیخ وب میفهمیم، حتی اگه خیلی با هم متفاوت باشیم. عمو/داییها و خاله/عمههام همگی از بقیهی فامیل مراقبت میکنن. همچین در اطراف من فامیلهای دیگری مثل برادر/خواهرزادههام هستند. من یک برادر و یک خواهر دارم. من وسطی هستم.
پدربزرگ و مادربزرگهای من همگی زنده نیستن. مادربزرگم 90 سالشه. شوهرش، پدربزرگم، دو سال پیش مرد. 93 سالش بود. اونا کلی نوهی دختری و پسری دارن.
میتوانید نسخهی pdf این متن کوتاه را دانلود کنید و بعدا مطالعه نمایید.
پاراگراف چهارم خط سوم Auch um mich معنیش این نمیشه؟همینطور از من و خواهرو برادرم به عنوان خواهرزاده ها و برادرزاده هاشون مراقبت می کنن؟